بی معرفت
با تو ای درس شبی باز از این خانه گذشتم یادم آمد تو به من گفتی از این بیست حذر کن
لحظه ای چند بر آینده نظر کن اشکی از چشم فرو ریخت نوزده ناله ی تلخی زد و بگریخت هجده آهسته ز افکار من آهنگ سفر کرد شب و سرما ومن و ترس همه دل داده به یک پانزده از درس روز اول که به صد شوق ز کنکور گذشتم شاد وخندان به سوی خانه دویدم خویش را عالم این دهر بدیدم
تو به من پند بدادی نشنیدم٬ نشنیدم
یادم آمد که از این صفحه به آن صفحه پریدم سوی هر درد که رفتم به دوایی نرسیدم پای در خواب کشیدم صبح شد زیر پتو آن شب وشبهای دگر هم نگرفتم دگر از درس خبر هم نکند یازده بر بنده گذر هم با ده اما به چه حالی من از آن ترم گذشتم‼ خدا این ترم را هم رحم کنه،از همین الان نتیجه امتحان مدار الکتریکی که معلومه اگه بقیشم همون دهی که بالا نوشتم بشم خوبه دیگه.ایشالله بعد امتحانات و مسافرتم میام یه سر و سامون حسابی به این وبلاگ میدم ،موئد باشید همتون.یا حق